یکسال و نیمه من!
انگار همین دیروز بود که نوشتم ...نیمسالگیت مبارک
چقدر زود گذشت یک سال دیگم...
عزیزکم کاش میشد همه روزهای با تو بودن و ثبت کرد اما...
اما مطمئن باش عشق تو ، توی قلب و روح من حک شده برای همیشه !
مبارکت باشه ١٨ ماهه شدنت عزیز دلم
و اما این روزهای تو........
ماه شدی ماه...یه پارچه آقا...همه حرفامو گوش میکنی و مو به مو اجرا
اینـــــــــــــــم کلمات جدیدت :
دیا (دریا)
نیست
عزیدم ( عزیزم )
دگ (سگ )
نو ( مو ، مورچه )
آپ (اب)
آگا ( آقا )
گاگا او (کاکاوو)
دیایی ( دریایی )
یویایی ( رویایی )
نـــوخ ( مرغ )
راستی تازگیها همه عمو ها شدن عمه....به همه میگی عمه
تازگیها جمله سازی هم میکنی ...
مثلا بعد حموم میگی حموم رفت...
ای جیز اوف...یعنی قیچی دست و اوف میکنه
بابا ددر رفت...بابا رفت سر کار
بابا نــــــــــــــــــــــــــــه + قنچه کردن لبها.........یعنی بابا بوس نکنه !
ممبو ..ع عی + نشون دادن در یعنی بریم خونه مامان جون
بابجیل ای....یعنی پاستیل و با قیچی ریز کن بخورم ( آخه اگه کوچولوش نکنم تو گلوت گیر میکنه جیگرم )
و خیلی چیزهای دیگه که یادم بیاد حتما مینوسم...
و در نهایت
مـــــــــــــــــــــــن عـــــــــــــاشقتم سام ....عااااااااااشقت