سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

...و خداوند تو را در بهترین زمان برای ما افرید پسرکم

روزهایی که سام تو دل مامان بود

1390/7/9 13:39
نویسنده : مامان
406 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای همه مادرا

 

خیلی وقته که می خوام بنویسم مامانم اما خیلی زود دیر شد و تو امروز 4 ماهه شدی گلم و من تازه دست به کار شدم .

نمی دونم از کجا شروع کنم بهتره کمی به عقب برگردم به زمانی که تو دلم بودی و بهترین و قشنگترین روزای زندگیم بود و من هیچ وقت فکر نمی کردم بارداری حسی به این زیبایی داشته باشه اینهارو مینویسم برای تو و برای خودم عزیز ترینم که با اومدنت بهترین هارو برامون آوردی... 

 

 

17مهر 1389

یه حسی داشتم برای همین تست دادم باورم نمیشد که خط قرمز بیبی چک داره پر رنگتر و پر رنگتر میشه  خیلی ترسیدم به سعید زنگ زدم خیلی خوشحال شد گفت که دلش خیلی روشنه ما همیشه عاشق بچه بودیم اما الان تو این شرایط........خدایا خودت به ما یه فرشته دادی خودتم کمکمون کن......

 

18 مهر 1389

با سعید رفتیم دکتر بین مریض رفتیم تو دکترم تو رو تایید کرد مامان...خدایا باورم نمیشه یعنی من دارم مادر میشم؟!

 

8 آبان 1389

امروز سونوگرافی بودم گفت 8 هفتته خدایا صدای قلب کوچولوشو شنیدم صدای ضربانش اشکمو دراورد باورم نمیشه یه قلب دیگم تو دلمه ...خدایا هزاران با شکرت

 

9 آبان 1389

امروز تولدمه اولین تولد سه نفره همه بهم زنگ زدن سعیدم حسابی شرمندم کرده بود یه ساعت اسپریت .....یه کیک خوشگل.....خدایا شکرت که به من سعیدو دادی از ته دلم عاشقشم ما خیلی سختی کشیدیم اما میدونم که اخراشه چون تو امسال بهم بهترین هدیه رو دادی

 

12 آبان 1389

دکتر یه مرخصی 10 روزه بهم داده تا شنبه آینده نمیرم سر کار اما یه جا بند شدن خیلی سخته به خاطر داروهایی که استفاده میکنم یه کم دل درد دارم ...خدایا مراقب نینیم باش

 

6 آذر 1389

رفتم سونو خدارو شکر همه چیز عالی بود دکتر یه عکس خوشگلم از نی نی بهم داد دلم ضعف رفت چقدر شبیه سعیده باور کردنی نیست تو 12 هفته صورتش انقدر کامل باشه کاش سعیدم باهام بود اینم اولین عکس نینیمون

هفته 12

 

 

13 دی 1389

صبح ها خیلی سخت از خواب بلند میشم خیلی دلم می خواد بخوابم ولی به کارم احتیاج داریم روزا خیلی خستم اساس کشیم داغونم کرده عزیزکم قوی باش حالا حالا ها باید با هم بریم سر کار

 

14 دی 1389

امروز سونو بودم دکتر گفت تو یه پسر ماهی عزیزم با قد 5/11 و وزن 182 گرم قربونت برم  احساس منو بابا درست بود... تو پسری قشنگم

 

23 دی 1389

سلام پسرکم دیروز هی غر زدم که چرا تکون نمی خوری تا آخر شب ساعت 35/12 هی به دلم لگد زدی احساس عجیبی بود ........همه چی برام تازگی داره همه حس ها جدیده...... مامانی هر روز منتظر مورساتم .......همیشه برای ما بمون

 

٢٣ اسفند ١٣٨٩

خیلی روزا سخت میگذره عزیزم با تو سر کار رفتن خیلی سخت شده مامان خدا کنه که تو اذیت نشی مادر ....

امروز تو دفتر برای اولین بار یه لگد محکم به دلم زدی دستم پرید مامانی زورت چقدر زیاد شده ماشالله!

 

٢٩ اسفند ١٣٨٩

عزیزم از صبح درگیر چیدن هفت سین بودم قربونت برم که تو هم امسال با مایی عزیزم خدا کنه صد تا بهارو ببینی ساعت ١٠ شبه و من هنوز منتظر بابایی هستم ...امشب عیده مطمئنم با وجود تو سال خیلی خوبی رو در پیش داریم یه عالمه بوس برای تو و بابایی خسته...

 

١ فروردین ١٣٩٠

عشقم سال نوت مبارک دیشب همش کنار خودمون تصورت میکردم الهی که سال دیگه کنار من و بابایی سالم و سلامت پای سفره هفت سین باشی

 

١٤ فروردین ١٣٩٠

امروز با بابایی و خاله مینا رفتیم خیابون بهار همه خریدهات رو کردیم .عزیزم تصورت تو اون لباسا قند تو دلم آب میکنه

 

١٧ فروردین١٣٩٠

امروز با بابایی رفتیم سونو ٤ بعدی .....خیلی خوشگل  بودی مامان ...قربون قدرت خدا برم ...باورمون نمیشد تو دلمی ... تو همش شبیه بابایی.... دارم میمیرم برای روزی که بغلت کنم....پسرم قدش ٤٠ سانت و وزنشم ١ کیلو ٤٥٠ گرم بود

30 hafte

 

٦ اردیبهشت ١٣٩٠

خدایا شکرت که تو دلم به پسر کوچولو گذاشتی با همه سختیها -شب بیداریها -کمر دردا -خستگیها ...... عاشق این روزام شکرت که من و مادر کردی تا سخت ترین و شیرین ترین روزارو تجربه کنم

 

٢ خرداد ١٣٩٠

روزای پر استرسی رو با سعید گذروندیم نمی دونم مامان چرا تو هفته های آخر خوب وزن نگرفتی من که مراقبت بودم ! هفته دیگه به دنیا میای و تازه وزنت شده ٢٤٠٠ دکتر گفت خدارو شکر همه چیز خوبه فقظ شما ریزه میزه ای مامان عزیزم برای ما سالم و سلامت بمون

 

٨ خرداد ١٣٩٠

امشب اخرین شبیه که تو دلمی مامانی تو این ٩ ماه روزا و شبای خیلی خوب و قشنگی رو با همه سختی هاش با هم گذروندیم عزیزم خوشحالم که این انتظار داره تموم میشه از طرفی هم ناراحتم که دیگه شاید هیچوقت انقد به من نزدیک نباشی سختمه تا عادت کنم به نبودنت تو دلم....عزیزم برات بهترین و قشنگترین ارزوها رو دارم و امیدوارم خوش بخت و خوش تقدیر پاهای کوچیکتو تو این دنیا بزاری از خدا میخوام  به من و سعید کمک کنه تا بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم

خدایا هزاران بار شکرت که ما رو لایق دونستی و این فرشته کوچولورو به ما دادی .....

عزیزم فردا با یه عالمه عشق منتظرتم تا بغلت کنم

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)